به گزارش «راهبرد معاصر»؛ همه انقلابهای سیاسی بزرگ در تاریخ حدوداً یک دهه طول کشید تا چشم اندازها و اهدافشان به طور کامل برای عموم مردم آشکار شود؛ در ابتدا زمانی بود که وقایع صرفاً به مثابه نفرینهای متوالی تلقی میشدند و هیچ انتظاری که نشان دهد سرنوشت هرج و مرج ها چه میشود، وجود نداشت. پس از پایان مرحله انقلاب و تدوین تاریخ، می توان متغیرها را تبیین کرد و علل، نتیجه و شرایطی که سرنوشت ملت ها را رقم می زنند، تخمین زد.
یک نمونه تاریخی از زمان مورد نیاز برای تغییرات ناشی از انقلاب، دوره سقوط روم بود که حدود 18 سال طول کشید؛ پس از عبور ژولیوس سزار از رودخانه روبیکون، جنگ داخلی و بی ثباتی برای 1.5 دهه با قتل سزار به اوج خود رسید تا اینکه اکتاویوس بر ارتش مارکوس آنتونینوس و کلئوپاترا در نبرد معروف آکتیوم در سال 49 قبل از میلاد پیروز شد.
در سال 1649، بریتانیا پس از انقلابی که باعث اعدام چارلز اول شد، مرحله ای از هرج و مرج به خود دید که حدود 11 سال ادامه یافت تا اینکه چارلز دوم حکومت سلطنتی را بازگرداند. جنگ استقلال آمریکا نیز حدود 14 سال طول کشید تا اینکه همه ایالت ها در سال 1783 استقلال خود را از بریتانیا به دست آوردند و قانون اساسی جدید سال 1789، همان سالی که انقلاب فرانسه رخ داد، تصویب شد. تحولات انقلابی فرانسه بهطور میانگین حدود 15 سال ادامه داشت تا اینکه ناپلئون بناپارت امپراتوری قدرتمندی بر ویرانههای سلطنت سرنگونشده تأسیس کرد.
جهان در آستانه ورود به مرحله نهایی تعیین کننده ای است که معمولاً میان 15 تا 18 سال طول می کشد
شاید امروز هم نوع مشابهی از انقلاب جهانی رخ داده است، حتی اگر چندان مورد توجه قرار نگرفته باشد، زیرا تاکنون اشکال نرم و صرفاً سیاسی داشته است. رویداد دوگانه سال 2016 را می توان همه پرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت) و سپس انتخاب مجدد دونالد ترامپ، به عنوان رئیس جمهور آمریکا دانست؛ سالی که لیبرال ها آن را برای دموکراسی وحشتناک می دانستند و نتیجه آن بحران مهاجران شد که این قاره را دربر گرفت. در این سال اروپایی ها شاهد هجوم گسترده مهاجران از مناطق درگیری در خاورمیانه، به ویژه سوریه و عراق بودند، که داعش در آنجا سال 2015 گسترش یافته بود. علاوه بر این، شبه جزیره کریمه سال 2014 از اوکراین به روسیه الحاق شد.
این موارد با چارچوب زمانی ای که همراه با نمونه های تاریخی بیان شدند، منطبق است و نشان می دهد 10 سال از آن رویدادها می گذرد و جهان در آستانه ورود به مرحله نهایی تعیین کننده ای است که معمولاً میان 15 تا 18 سال طول می کشد.
میان سالهای 2014 تا 2016 عرصههای سیاسی دیگر مانند سابق نبودند و دگرگونیها با جریان موجهای پوپولیستی آغاز شد و نخبگان اروپایی به جز زمانی که ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورد و انگلیس مجبور شد برای خروج از اتحادیه اروپا قرارداد بدی منعقد کند، نفس راحتی نکشیدند. با وجود این، تحولات چند سال گذشته نشان می دهد راست افراطی اکنون به طور کلی به حزب تثبیت شده ای در صحنه اروپا تبدیل شده است، بیرون نمی رود و ناپدید نمی شود.
نتیجه انتخابات اخیر پارلمان اروپا به صراحت ثابت می کند نقطه عطف عمیقی در تاریخ این قاره پدید آمده است، زیرا هیچ بازگشتی به حالت عادی وجود نخواهد داشت و طبقه نخبگان لیبرال که دههها اتحادیه اروپا را اداره میکردند، با مخالفانی جدی و نگرانکننده در سیاست، اقتصاد و فرهنگ مواجه هستند.
در بهترین حالت، آنها ممکن است اکثریت نسبی را در پارلمان اروپا به دست آورند، اما روزهای برخورد خشن با مخالفان راستگرای اروپایی بدبین ممکن است پایان یابد و باید مذاکرات و سازش بیشتری برای تصویب قانون با نیروهایی که تبدیل به قدرت شده اند و دیگر در حاشیه نیستند، انجام دهند.
در انتخابات زودهنگام فرانسه ممکن است مارین لوپن کنترل مجلس و در نتیجه دولت را دراختیار بگیرد و درنهایت مهم ترین نتیجه را در انتخابات منطقه یورو به دست آورد. همچنین در آلمان، حزب «آلترناتیو برای آلمان» به نتیجه شگفتانگیزی دست یافت و ائتلاف حاکم را متحمل شکستی کوبنده کرد و سیاست این کشور را به سطحی از فشار سوق داد که شاید از زمان جمهوری وایمار دیده نشده بود.
شکی نیست، این میزان محاسبات داخلی (درباره آلمان، فرانسه یا سایر کشورهای اروپایی) روند مذاکرات میان قدرت های مختلف را پیچیده می کند و بر عملکرد پارلمان اروپا در دوره جدید تأثیر می گذارد.
رأی آزاد دادن موضوع شگفت انگیزی است، به ویژه زمانی که نتیجه به گونه ای باشد سیاستمداران تاوان گستاخی خود را با شکستشان بپردازند. در مقابل، اتحادیه اروپا تنها دو گزینه دارد؛
نخست، ایجاد فضای نگران کننده نسبت به افراط گرایی، راست پوپولیستی و وارد شدن به تقابل و سپس جنگ تمام عیار برای دفاع از دموکراسی. در آلمان این روند ممکن است باعث اعمال قانون ممنوعیت برای حزب «آلترناتیو برای آلمان» و سایر احزابی شود که به سادگی می توان دشمنان دولت توصیف کرد. همان دست اقدامی که در سال های اخیر در ایالات متحده علیه ترامپ اتفاق افتاد، اما این رویکرد فقط می تواند منجر به افراط گرایی بیشتر از سوی هر طرف شود.
دوم، اینکه احزاب «نخبگان لیبرال» به مصالحه بر سر سیاست های کلیدی دست یابند و عملاً با راست افراطی در زمینه های اصلی مانند مهاجرت و سایر سیاست هایی که بادبان های پروژه و گفتمانشان را شکل می دهند، مماشات کنند.
در انتخابات زودهنگام فرانسه ممکن است مارین لوپن کنترل مجلس و در نتیجه دولت را دراختیار بگیرد و درنهایت مهم ترین نتیجه را در انتخابات منطقه یورو به دست آورد
در عمل، اجرای چنین راهبردی به صورت هماهنگ در اروپا غیرممکن است، حتی اگر چنین اراده ای میان رهبران اصلی گروه هایی مانند حزب مردم اروپا یا سوسیالیست ها و دموکرات ها وجود داشته باشد.
چشم انداز سیاسی اروپا احتمالاً با ترکیبی از فشار و سازش تعریف می شود؛ گرچه دشوار است و پیامدهایی دارد. اتحادیه اروپا به دور از استهلاک روند دموکراسی در وهله نخست به وسیله نقض قابل پیش بینی بیشتر حاکمیت قانون، به طور فزاینده ای ناکارآمد خواهد شد، زیرا برنامه هایش برای دستیابی به اهداف مدنظر با توجه به انسداد سیاسی آسیب پذیرتر می شود.
به سختی می توان گفت اروپا چگونه می تواند از بن بست فرار کند. اکنون و به طور ناگهانی بیش از هر زمان دیگری نسبت به سال 2022 تردید وجود دارد، به ویژه با توجه به نتیجه خیره کننده راست افراطی در انتخابات پارلمانی که مخالف جنگ هستند.